همه چی پیدا میشه .:. بخوان دعای فرج را که دعا اثر دارد .:.دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد.:.بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا .:.ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد .:.
| ||
|
"." عمیق ترین درد زندگی مردن نیست"." بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی ***** عمیق ترین درد زندگی مردن نیست..... بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری اخرش را با جدایی به سر انجام برسانی
هركجا هستي باش عشق تو مال من است خاطر ياد تو در ياد من است چه اهميت دارد كه تو از من دوري؟ كه من اينجا تنهام؟ اين مهم است كه تو در ياد مني! اين مهم است كه تو مي آيي
دشت هایی چه فراخ
حق با سکوت بود صدا در گلو شکست تا آمدن با تو خدا حافظی کنم بغض امان نداد و خدا... در گلو شکست
كوه هایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟ من دراین آبادی پی چیزی می گشتم پی خوابی شاید پی نوری ‚ ریگی ‚ لبخندی پشت تبریزی ها غفلت پاكی بود كه صدایم می زد پای نی زاری ماندم باد می آمد گوش دادم چه كسی با من حرف می زد ؟ سوسماری لغزید راه افتادم یونجه زاری سر راه بعد جالیز خیار ‚ بوته های گل رنگ و فراموشی خاك لب آبی گیوه ها را كندم و نشستم پاها در آب من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است نكند اندوهی ‚ سر رسد از پس كوه چه كسی پشت درختان است ؟ هیچ می چرد گاوی در كرد ظهر تابستان است سایه ها می دانند كه چه تابستانی است سایه هایی بی لك گوشه ای روشن و پاك كودكان احساس! جای بازی اینجاست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید كرد در دل من چیزی است مثل یك بیشه نور مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم كه دلم می خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر كوه دورها آوایی است كه مرا می خواند * **شايد آن روز كه سهراب نوشت : تا شقايق هست زندگي بايد كرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشت بايد اينجور نوشت ، هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچك و ياس زندگي اجباريست*** جواب سوالم تو باشی اگر..
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز... سال هاست در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چــــــــــــرا باغچه کوچک ما سیب ندارد
زندگی هنگامه فریاد هاست سر گذشت در گذشت یاد هاست زندگی سوختن و ساختن است بی جهت تجربه آموختن است زندگی کهنه قماری بیش نیست چه قماری که همش باختن است زندگی واژه تلخیست که از آغازش بسکه آزرده شدم چشم به پایان دارم زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کرد تنم عمر حسابش کردم
باز در کلبه تنهایی خویش... عکس لبخندت مرا ابری کرد... عکس تو خنده به لب داشت ولی... اشک چشمان مرا جاری کرد...
صدایت درگوشم زمزمه می شود نگاهت درذهن مجسم ... ولی من تو را می خواهم نه خیالت را ..
ددنبال من می گردی وحاصل ندارد این موج عاشقی کار با ساحل ندارد ***وباید ببندم کوله باررفتنم را مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد *** من خام بودم داغ دوری پخته ام کرد عمری که پایت سوختم قابل ندارد *** من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی از برف ادم بسازی دل ندارد *** باشد ولم کن باخودم تنها بمانم دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد *** شاید به سرگردانیم دنیا بخنددز مموجی که عاشق می شود ساحل نداردوجی که عاشق می شودهععمری که پایت سوختا دل خیلی بهانه تورامی گیرد هوای دیدن تورادارد،می دانم همه چیزبهانه ای است برای شانه به شانه درحال وهوای باتوبودن دل رفتن نشستن گریستن چراگریه،رفتن ونشستن درست اماگریستن رانمی خواهم نه برای حرمت نگاه ناگهان تو،برای یک دل دریاحرف نگفته وبرای هرآنچه که گفتم وگفتم ونشنیدی برای آنچه که خواستم وبودی،خواستی ونبودم برای هرچه که نمی دانم درتمام این همه سالها که همه ازیادش برده بودند وتوتنها کسی هستی که هستی دراین دلواپسی عزیزدل،وقتی تونیستی انگارهمه نیستند شب ازآن شبها که درعمرت کم دیده ای،دریا دریا ستاره...
At least 5 people in this world love you so much they would die for you
یک همیشه یک است
شاید نتواند تا آخر عمرش بیش از یک عدد باشد اما
گاهی می تواند خیلی باشد مثل یک نگاه ، یک خاطره ، یک دوست شب آرامی بود زنده یاد سهراب سپهری دلم دوباره بی هوا هوایت را کرده کی دوباره تورا خواهم دید و در آغوشت غصه هایم را به فرا موشی خواهم سپرد .بوی خاک باران خورده بوی گلهای پر طراوت بهاری یاد تو را در قلبم زنده می کند با تو زیر باران خندیدم تو لبخند مرا دیدی اما اشکهایم راکه در دل باران پنهان شده بود ودر فراغت ریختم هرگز ندیدی |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |